به گزارش "راهبرد معاصر"؛ اغتشاشات اخیر فضای سیاسی کشور را برای اندک زمانی غبارآلود کرد. در این میان جریان های سیاسی کنش ها، واکنش ها و تحلیل های مختلفی ارائه کردند. ناآرامی ها برای جریان های سیاسی به مثابه یک تست و امتحان نیز بود که خود را در برابر افکار عمومی و حاکمیت مورد سنجش قرار دادند. برخی چهره های اپوزسیون در قالب جریان انحرافی و تجدیدنظر طلب مهر مردودی را در کارنامه خویش رویت کردند. حال پس از اغتشاشات سناریوهای مختلفی برای جریان های سیاسی داخل کشور می توان متصور بود.
1) جریان منتسب به احمدی نژاد
مدت زمانی ست
که جامه تخریب بر تن کرده اند و اتهامات خود را متوجه دستگاه های حاکمیتی و خاصه
قوه قضاییه می کنند. احمدی نژاد که لیدر این طیف به اصطلاح انحرافی ست هم با کنایه
ها و طعنه های مکرر خویش سعی در قرار گرفتن بر سرتیتر رسانه ها دارد و از دگرسو،
تلاش می کند حیات متزلزل پایگاه اجتماعی خود را که روز به روزبه شکل تصاعدی در حال
ریزش است جانی دوباره بخشد.
اما نقطه عطف و سابقه اظهارات بی پروا و غیرمنصفانه
رئیس جمهور سابق به دستگیری حمید بقایی و احضار مشایی بازمی گردد. او هر از گاهی
مقابل دوربین می نشست و یا با مجری منتسب به کانال تلگرام شخصی خود گفت و گویی
صورت می داد تا پس از انتشار تصویر و مطالب خود را در رسانه های مکتوب و غیرمکتوب
جست و جو کند. او که آرا و اندیشه های انحرافی طیف خود را در قالب ادبیات تند و
چالش برانگیز مطرح می کرد، در آخرین گام در نامه ای به مقام معظم رهبری نوک پیکان
انتقادات خود را بار دیگر متوجه دستگاه قضا و شخص آملی لاریجانی کرد و در بخش هایی
از نامه نیز با لحنی هشدارگونه به القای ناامیدی و یاس مردم پرداخت.
احمدی
نژاد که زمانی منتهی الیه جریان انقلابی بود اینک تلاش می کند خود را به منتهی الیه
جریان اپوزسیون نزدیک کند، هر چند این جریان چندان قرابتی با او احساس نمی کنند و
همین عامل سبب شده رئیس جمهور سابق در یک حیرانی سیاسی غوطه ور باشد.
او کار را به جایی رساند که رهبر معظم انقلاب این بار به شکل علنی و البته تلویحی نسبت به رفتارهای احمدی نژاد انتقاد کنند. « کسانی که دیروز همه امکانات کشور در اختیار آنها بود و کسانی که امروز همه امکانات مدیریتی کشور را در اختیار دارند، حق ندارند نقش اپوزیسیون بازی کنند.»سخنانی که از نگاه سیاسیون مخاطب اصلی آن شخص رئیس دولت های نهم و دهم بود.
لختی بعد و پس از فرمایشات رهبری بود که احمدی نژاد عزم سفر به بوشهر کرد تا در آنجا نطق های آتشین خود را این بار نه در برابر دوربین و به شکل اول شخص، بلکه در بین مردم ایراد کند. هرچند ویدئوی کوتاه گفت و گوی او با جوان بوشهری بیش از سخنان او حاشیه ساز شد. زمانی که جوانی از رفتار او در برابر تأکیدات رهبری انتقاد کرد، او اینگونه پاسخ داده بود:« اگر رهبری زمانی چیزی گفت و شما نظر دیگری داشتی باید بمیری؟...رهبری می گوید به من هم انتقاد کنید.»
شاید به همین دلایل باشد که از احمدی نژاد با چنین مختصات
شخصیتی انتظار نمی رفت در برابر اغتشاشات و ناآرامی ها تاکتیک سکوت را در پیش
گیرد.
- تاکید غیرمستقیم بر نقش احمدی نژاد در اغتشاشات اخیر از سوی سپاه و وزارت کشور
«اين موضوع با فراخوان يكي از سايتهايي صورت گرفت كه وابسته به
شخصي است كه اين روزها زبان به مخالفخواني نسبت به اصل و ارزشهاي نظام گشوده
است. نيروهاي امنيتي درحال بررسي اين مساله هستند و اگر به دخالت اين مسوول سابق
برسند قطعا متناسب با وضعيت و درخواست ناجا با او برخورد خواهند كرد.» این صحبتهای
سردار جعفری گرچه در لفافه بیان شد اما همین سخنتلویحی شخص مورد نظر خود را یافت؛ محمود
احمدی نژاد
!
از دگر سو وزارت کشور نیز در جمع احزاب عمده کشور، به شکل غیرمستقیم به نقش طیف انحرافی و شخص احمدی نژاد در شکل گیری اغتشاشات اشاره کرده بود.
- اظهارنظر احمدی نژاد پس از اغتشاشات
احمدی نژاد پس از مدتها سکوت و در پایان ناآرامی ها در نشستی با منتخبان استان خوزستان گفت: «تحمل عدالت برای برخی افراد خیلی سخت است. در مقابل جنایات اقتصادی برخی افراد و مخالفان اجرای عدالت کوتاه نیامده ام. من هستم و جا نزدهام و اگر مرا هزار بار قطعه قطعه کنند و دوباره زنده شوم، باز هم در مقابل این افراد خواهم ایستاد.»
رئیس جمهور
سابق پس از پایان اغتشاشات لب به سخن گشود، اما هیج تحلیل و یا نکته ای از ناآرامی
های اخیر کشور بر زبان جاری نکرد.
به نظر می رسد استراتژی سکوت او با شکست روبرو
شده و او دگربار مسیر تهاجمی خود را آغاز کرده است. احمدی نژاد در ناآرامی ها کنج
عزلت گزیده بود و ترجیح داد منفعلانه رخدادها را به نظاره بنشیند، هرچند به نظر می
رسد انفعال او تنها ظاهری از سناریوی او باشد. او انتظار داشت به پشتوانه القای
تلاش برای تحقق عدالت که در کنش های سیاسی اش به افکارعمومی تحمیل کرده بود، معترضین
را به عنوان لیدر همچون قطب های آهنربا به خود جذب کند و معترضین به واسطه همین
پشتوانه او را به عنوان لیدر خود برگزینند تا یکی از حفره های بزرگ تئوری پردازان
ناآرامی های اخیر را پر کنند، اما با روشدن حقایق برای مردم و ریزشهای تصاعدی در میدان
ناآرامی ها ماهیت اعتراضات تغییر کرد.
هر چند برخی از صاحب نظران معتقدند: احمدی نژاد همچنان نگاهش به انتخابات 1400 است و نمی خواهد با ابراز عقیده مستقیم در موضوعی چون اغتشاشات اخیر، نگاه شورای نگهبان را نسبت به خود منفی تر از آنی که هست بکند؛ شاید کورسوی امید و روزنه های حیات سیاسی همچنان برای احمدی نژاد قابل رویت باشد.
- چرا معترضین احمدی نژاد را به عنوان لیدر انتخاب نکردند؟
اساسا براساس
مدل جامعه شناسی سیاسی کشور، احمدی نژاد به دلیل عقبه سیاسی و بازخوردهای موجود در
سطح جامعه پتانسیل همراهی اپوزسیون را با خود ندارد.
با وجود این، همچنان و البته
با قید فعلا، استراتژی اصلی بهاریها، از سر ناچاری لیدری جریان اپوزسیون داخلی ست،
چرا که پس از ایجاد فاصله و زاویه مرد سال های گذشته ی پاستور با ولایت فقیه و
نظام شانسی برای تداوم حیات سیاسی از قِبل حرکت در دایره نظام برای خود متصور نیست،
ازهمین رو تداوم حملات لفظی او و یارانش در گعده ها و فضای مجازی آغازی بر پایان بی
فرجام استراتژی سکوت احمدی نژاد تلقی می شود
.
سناریوهای پیش روی احمدی نژادی ها
سناریوی اول: احمدی نژاد و یارانش هجمه و حمله علیه نهادهای حاکمیتی را ادامه خواهند داد و در پروژه گام به گام، خود را به نهاد رهبری و جایگاه ولایت فقیه خواهند رساند. رویت این سناریو بر مبنای ایدئولوژی انحرافی ها نزدیک به تحقق است، اما لازمه تحقق آن تشدید تحرکات انتحاری آن ها در میدان های سیاسی است که این روزها این مهم قابل رویت نیست، خصوصا اینکه کنش سیاسی احمدی نژاد در ایام اغتشاشات نشان داد او و یارانش آمدگی لازم برای جسارت و گستاخی بیشتر علیه نظام را ندارند.
سناریوی دوم: احمدی نژاد با علم به نداشتن مختصات لازم جهت جذب پایگاه اجتماعی اپوزسیون و ضدانقلاب، در اتوبان رفتارهای سیاسی خود گزینه دوربرگردان را انتخاب خواهد کرد. در چنین شرایطی احمدی نژاد با جدایی – هر چند ظاهری – از بقایی و مشایی خود را به دامان نظام و انقلاب بازخواهد گرداند. هر چند پل هایی را پشت سر خود خراب کرده، اما مسیر برای جبران خسارت مهیاست. در چنین شرایطی ریزش هایی که پیشتر متعلق به حامیان نظام و جریان انقلابی بود مجددا خود را در قامت رویش های پایگاه اجتماعی رئیس جمهور سابق نشان خواهد داد. در چنین شرایطی او مبدل به آلترناتیو وضع موجود و نماینده گفتمان انقلابی خواهد شد.سناریویی که شاید کمی دور از دسترس باشد، اما با مشخصه غیرقابل پیش بینی بودن احمدی نژاد می توان شانسی را برایش متصور بود.
سناریوی سوم: او چشم خود را
هم به حاکمیت خواهد دوخت و هم وحدت بخشی در پایگاه اجتماعیش، پایگاهی اجتماعی
متشکل از منتقدان به وضعیت موجود و برشی از اصلاح طلبان که در سرگردانی به سر می
برند. شاخ و شانه کشیدن های احمدی نژاد رو به زوال خواهد رفت و او به پسرخوب و
آرام عرصه سیاسی تبدیل خواهد شد، در این شرایط است که می توان شعار عدالت سر داد و
به علاوه منتقدان وضع موجود، بخشی از اصلاح طلبان، طبقات ضعیف و مستضعف که دل در
گرو انقلاب و ولایت دارند را نیز جذب کرد، شاید با تجربه ای که او از اغتشاشات و
کنش های سیاسی اخیر خود کسب کرده، تحقق این سناریو را محتمل کند.
2) جریان تجدیدنظر طلب
تجدیدنظرطلبان با علم به ابتر ماندن اغتشاشات
به دلیل نداشتن لیدر واحد، گسترده بودن مطالبات و نداشتن تمرکز بر خواسته یا حتی خواسته
های مشخص – که کاملا در شعارها عیان بود – و همچنین سردرگمی و حیرانی اغتشاشگران ریسک موضع صریح و شفاف را
به جان نخریدند.
تجدیدنظرطلبان در این شرایط ترجیح دادند در اظهارات و تحلیل هایشان
جانب احتیاط را رعایت کنند. سردرگمی جریان اصلاح طلب در اتخاذ رویکردی واحد در برابر
اغتشاشات و ناآرامی های اخیر بیانگر عمق شکاف در بین اردونشینان این جریان سیاسی می
باشد و بدیهی ست که نداشتن وحدت در آرا و اندیشه ها در بزنگاه ها، رویدادها و پیامدهای
سیاسی شاخصی برای سنجیدن میزان اختلافات در یک جریان سیاسی است.
- عدم انسجام در اردوگاه تجدیدنظرطلب
ایجاد فضایی برای تداوم حیات سیاسی و
همچنین، تسویه حساب سیاسی با نظام و اخذ امتیاز از حاکمیت در کارزاریهای انتخاباتی
پیش رو سرفصل اصلی تجدیدنظر طلبان داخلی بود که بنا به دلایلی محقق نشد. مردم عادی
از همان عصر جمعه به صورت تصاعدی مسیر خود را از آشوبگران جدا کرده بودند، اما به نظر
می رسد برخی از تجدیدنظرطلبان به این جمع بندی نرسیده بودند و آشوبگران را در کنار
مردم معترض قرار دادند.
محمود صادقی در توئیتر تاکید کرد:«اگر اعتراضات مردمي سازماندهي هم شده باشد، مسئولان دولتي بايد پاسخگو باشند.به جاي پاسخگويي، به تئوري توطئه پناه نبريم. برگزاري راهپيمايي بدون حمل سلاح از حقوق اساسي مردم است .دولت بايد در عمل به حقوق اساسي مردم احترام بگذارد نه در شعار و ايجاد تشکيلات غيرضرور معاونت حقوق شهروندي. نه تنها در متن مرد توئیتری بهارستان هیچ ردی از تلاش برای آرام کردن فضا وجود ندارد، بلکه ضریب دادن به این فضا بدون در نظر گرفتن قید زمان و شرایط با طرح مطالبه ای صورت پذیرفت که می توانست به تشدید تشنج منجر شود.»
در این بین بودند افرادی از اردوگاه تجدیدنظرطلب که کاملا با نگاه تهاجمی امثال صادقی مخالف بودند. ابطحی رئیس دفتر رئیس دولت اصلاحات در کانال تلگرام خود تاکید کرد: «در گفتگو بحث اصلاح طلبي و اصولگرايي و انقلاب و ضد انقلاب نيست. از احمدي نژاد گرفته تا سايت ها و كانال هاي فعال و پايدارچي ها و مخالفان و موافقان روحاني توجه كنند تحريك كردن گسل هاي اجتماعي و دعوت به تظاهرات خياباني بيشتر از همه به ضرر بدنه جامعه اي است كه در داخل كشورند و از تبعيض و وضعيت اقتصادي و بيكاري به ستوه آمده اند. در آن صورت به سرعت اولويت حكومت امنيتي مي شود و باز سفره مردم خالي تر مي شود. و امكان مطالبات امروزي هم از حكومت مسدود مي شود.»
سناریوهای پیش روی تجدیدنظرطلبان
v
سناریوی اول: آن ها را برای خروج از انفعال
سیاسی و تعامل مستقیم با حاکمیت عزم خود را جزم کرده اند. عقلای این جریان در گام اول
تلاش می کنند با کمترین هزینه حافظه نظام را از نقش خود در شکل گیری فتنه 88 پاک کنند
و برای این کار نیازمند تبرئه خود از اقدامات ساختارشکنانه هستند.
v
سناریوی دوم: حفظ پایگاه های اجتماعی در
بین اغتشاشگران استراتژی ای ست که از سوی برخی از چهره های شاخص تجدیدنظرطلب به یک
استراتژی پایدار و غیرقابل تغییر مبدل شده است. در شکل ظاهری برای پیشبرد اهداف
مدنظر خود را موافق حاکمیت جا می زنند، اما در مواقع لازم با رونمایی از آرا و
رفتارهای ساختارشکنانه طیف مخالف نظام را با خود همراه می کنند.در این میان با
بالا نگه داشتن تابلو اغتشاشات در برابر حاکمیت درصدد امتیازگیری از نظام برخواهند
آمد.
3) سلطنت طلبان و منافقین
رهبرمعظم انقلاب در 19دی ماه و در جمع پرشور مردم قم فرمودند: «دشمنان حتی برای نفوذ در برخی ارکان، افرادی را تطمیع کردند و خود نیز مستقیم وارد میدان شدند که دخالتهای مسئولان آمریکایی را در این چند روز اخیر همه دیدند، اما باز هم نتوانستند و ناکام ماندند. قرائن و شواهد اطلاعاتی نشان میدهد که این قضایا سازماندهیشده بوده و در شکلگیری آن، یک مثلث فعال بوده است. ایشان افزودند: یک رأس این مثلث، آمریکا و صهیونیستها بودند که طراحی را انجام دادند و چند ماه بر روی این طراحی کار کردند و بنای آنها این بود که حرکتها از شهرهای کوچک شروع شود تا به مرکز برسد. رهبرانقلاب همچنین پول های یکی از دولت های حوزه خلیج فارس و پیاده نظام آنها متشکل از منافقین و ضدانقلاب را دوضلع دیگر این مثلث دانستند.»
- تلاش پیاده نظام برای شکل گیری اغتشاشات با هدف تشدید تحریم
پیاده نظام که در قواره ضلع سوم مثلث
ناآرامی های اخیر ظهور و بروز پیدا کرد، پیشتر و در سال 88 نیز زمینه شکل گیری
فتنه و تشدید تحریم ها به بهانه های مختلف با مدیریت آمریکا را فراهم کرد. سلطنت
طلبان که به همراه منافقین تشریک مساعی جدی در این زمینه داشتند، هدف اصلی خود را
براندازی و بازگشت به قدرت را در دستور کار قرار داده بودند که برای دستیابی به
این هدف، می بایست شکل اعتراضات را از ماهیت اقتصادی به سمت نارضایتی مردم از
حکومت و ناکارآمدی جمهوری اسلامی در تحقق مطالبات تغییر می دادند.
به نظر می رسد ماهیت اغتشاشات اخیر به بهانه اعتبارزدایی و لغو برجام از سوی یانکی ها شکل گرفته و این ماموریتی بوده که به پیاده نظام داخلی یعنی سلطنت طلبان و منافقین داده شد. بهانه های حقوق بشری دلیل همیشگی برای تشدید تحریم ها علیه ایران بوده و اکنون نیز ترامپ می تواند آشوب های اخیر را دستاویزی برای تحریم های جدید علیه ایران کند و یا به سمت اجرای دقیق تر کاتسا گام بردارد.
جریان ضدانقلاب خارج نشین پس از ابتر ماندن اهدافش در اغتشاشات اخیر، نگاه واقع بینانه تری به اوضاع سیاسی خواهد داشت. جامعه شناسی و مردم شناسی ناقص و عدم شناخت دقیق از افکار عمومی همواره یکی از حفره های عمیق در استراتژی های خرد و کلان آن ها به حساب می آید. در این میان دو سناریو برای جریان ضدانقلاب خارج نشین در دوران پسا اغتشاشات می توان متصور نمود.
- سناریوهای پیش روی ضدانقلاب خارج نشین
v
سناریوی اول: در آشوب های اخیر ریزش ها
وقتی تصاعدی شد که افکارعمومی متوجه دست های پشت پرده خارج از مرزها شدند. اظهارات
ساده لوحانه نیکی هیلی، ترامپ و نتانیاهو که با روبازی کردن های مجازی بن سلمان
ضریب خورد زمینه را برای شناخت بیشتر مردم از ماهیت ناآرامی ها فراهم کرد. زین پس
با تغییر ادبیات چهره ای سیاسی و هچنین، بهره گیری از افراد دارای ظرفیت در جریان
تجدیدنظرطلب سرمایه گذاری بیشتری بر این جریان سیاسی خواهد داشت. همین عامل می
تواند زمینه افزایش اختلافات سیاسی و دامن زدن به دعواها بین دوجریان سیاسی اصلی
کشور را مهیا کند.
v سناریوی دوم: ضعف بزرگ تئورسین های غربی در عدم شناخت دقیق از روحیه و باورهای عموم مردم ایران همچنان سبب ضربه خوردن آن ها خواهد شد. تحریم ایران و تهدید ملت همچنان سرفصل اصلی استراتژی غربی ها و به ویژه آمریکا خواهد بود که از بعد اقتصادی کشور را دچار مشکلات بیشتری خواهد کرد اما سبب بالارفتن ضریب امنیت ملی و افزایش وحدت بین جریان های سیاسی، حاکمیت و مردم خواهد شد.